جیگر گوشات حسابی دراز شدن ...
میخوای بیار قیچی ببرمشون ...
تو فکر کردی منم مثل تو ام ؟
دنیا ندیده ؟
فکر کردی من خرم ؟
نه دادا ...
وقتی تو بغل مامیت داشتی شیر میخوردی ...
من داشتم تو کلاس ریاضی درس جواب میدادم ...
خر خودتی و هفت جد و آبادت ...
فهمیدی ؟
خر داریم تا خر ...
بستگی داره گوشات زیادی دراز باشن یا ک.... گشاد باشی ...
تو خری بقیه رو خر حساب نکن ...
.
.
.
اون حرفا چین تو خیابون به این و اون میگی ؟
خجالت نمیکشی ؟
با اون هیکلت ؟
مامانت هم که فکر میکنه پسرش فرشته میباشد ...
.
.
.
من درست 56 تا فیلم از دارم ...
هر غلطی کردی من فهمیدم ...
چطور جرات میکنی خودتو داداش من خطاب کنی ؟
چطور جرات میکنی تو جمع بهم خیره بشی ؟
لاش خور ...
از تو و اون ریختت بیزارم ...
.
.
.
اینو نوشتم واسه کیا ... میدونم که میخونیش ...
.
.
.
... و اما دیروز ...
ما یه هفته تو حیاط کلیسا مراسم داریم ...
از این یکشنبه تا اون یکی یکشنبه ...
پسر و دخترا جمع میشن ...
بعضیا با هم دوست میشن ...
بعضیا با هم قهر میکنن و دوستشونو تعویض میکنن ...
خلاصه همه جورش هست دیگه ...
.
.
.
رفته بودم حیاط کلیسا ...
با یکی از پسرای فامیل ایستاده بودیم داشتیم گپ میزدیم ...
که ...
- زایا دوست دختر نو مبارک ...
- چرت نگو بابا ... این فامیل منه !!!
.
.
.
یکم بعد ...
موبایل نحس من زنگ خورد ...
- بله ؟
- سلام جیگر خودم .
- چطوری ؟
- کجایی ؟
- خره جواب سئوالمو بده آخه ... 
- خوبم ... جواب نمیدادم عقده ای میشدی ؟
- آره
- کوفت ...
- زهرمار ...
- اعتبار ندارم ... بیا بریم کافی پانی ...
- مگه ارومیه این ؟
- آره
- الاغ چرا بهم نگفته بودی ؟
- چون ... بیا بگم الان ...
.
.
.
از اون جهت که تو کلیسا حوصلم سر رفته بود ...
رفتم بیرون ...
کافه خوش گذشت جاتون خالی ...
بعد دوباره برگشتم کلیسا ...
- کجا بودی مدی ؟
- بیرون .
- بیا یه دور بزنیم ...
- پام درد میکنه ...
- تو که اسپورت پوشیدی ...
- چه ربطی داشت ...
- آخه کفش 10 سانت بود بازم یه چیزی ...
- خفه شو ...
- بریم ؟
- بریم دیگه ...
.
.
.
با نصف اون جمعیت من یه دور زدم با هر کدوم ...
موندم تو اینکه ...
جماعت چرا اینهمه ظاهر بینه ؟
.
.
.
خب دیگه من رفتم ... اسکار شروع شد ...
فیدای همه : عیزرائیل 
..
.
.
.
کامران از دست تو هم شاکیم خفن ...
برو با دستمال کاغذی دختر بازی ... 
.
.
.
.
.
میرم به بابات میگم که منو با این 45 تا بچه تنها گذاشتی ...

.
.
.
.
.
چقدر چرت و پرت میگم من ... 
.
.
سرم خورده به فلز تختم ... 
.
.
.
پامم خورده به صندلی ... 
.
.
.
دستمم داشتم لباسشویی رو راه مینداختم برق گرفت ... 
.
.
.
همشون یه دلیل دارن ...
.
.
.
چون من اگه زود تر از 12 بیدار شم ...
در عالم خواب میمونم و همه چی رو دو تا میبینم ...
.
.
.
.
بوس بوس بای ...
بوس مال دخترا بود ...
با پسرا هم دست میدم فقط ...
دست دست بای
:: بازدید از این مطلب : 546
|
امتیاز مطلب : 162
|
تعداد امتیازدهندگان : 50
|
مجموع امتیاز : 50